فرانسه در اعتصاب و آتش
ا.م. شیری ا.م. شیری

بگزارش خبرگزاریها، بدعوت اتحادیه های کارگری فرانسه، اعتصابات و اعتراضات سراسری مردم برای ششمین بار متوالی در اعتراض به اصلاح قانون بازنشستگی این کشور را فلج کرده، تصاویر آتش سوزیها و درگیریهای خیابانی صحنه های میادین جنگ را در اذهان زنده می کنند. این همه در حالی اتفاق می افتد که بحران عمومی تمام ساختارهای نظام سرمایه داری را فراگرفته و چشم انداز خروج از آن را کاملا تیره و تار کرده است.

زمانیکه، سران نظم امپریالیستی جهان در پانزدهم سپتامبر سال ٢٠٠٨  آغاز بحران سرمایه داری را رسماًَ اعلام کردند، بسیاری از لیبرالهای خوشخیال بر این باور بودند که نظام سرمایه داری این بحران را نیز از سر خواهد گذراند. اما، توجه نداشتند که «این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست». چرا که، اولا- نظام سرمایه داری منافع طبقاتی نامشروع و سارقانه خود را همیشه در محدوده بطور کلی خارج از حوزه خرد و عقلانیت تأمین کرده و علاوه بر آن ساختار خود این نظام و عقل و درایت گردانندگان آن نیز برای غلبه بر این بحران کفایت نمی کند. ثانیا- بخاطر تقسیم ناعادلانه کار در عرصه بین المللی، تشدید تضادهای بین نیروهای مولده، وجود مناسبات تولیدی غیرانسانی، سوءاستفاده و سوءمدیریت گسترده از دستاوردهای علمی- تکنولوژی بشری، سیاستهای ظالمانه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و مزید بر همه اینها، چاپ بیحساب و کتاب اسکناس، در وهله اول دلار و در مقام بعدی یورو و آوارکردن تورم ناشی از آن بر سر دیگر ارزهای ملی، باعث انباشت بی رویه محصولات تولیدی و تشدید و تعمیق بحران ساختاری سرمایه داری گردیده است. رشد روز افزون بیکاری، فقر، تهیدستی و گرسنگی و کاهش قدرت خرید مردم که امروز گلوی بخش اعظم ساکنان کره زمین را می فشارد، پیامد طبیعی چنین سیاستی است که بخودی خود موجب گسترش اعتراضات میلیونی مردم غارت شده جهان گردیده و ابتدا به شکل اعتراض به برخی تصمیمات دولتها و در ادامه به رادیکال شدن مطالباتی منجر خواهد شد که شالوده نظم امپریالیستی حاکم را هدف خواهد گرفت.

واقعیت تصمیمات نابخردانه دول امپریالیستی در مقابله با بحران ساختاری سرمایه داری، حاصل مدیریت نابخردانه امور جهانی است که با خالی کردن اندوخته های خزانه های دولتی به صندوقهای بانکها و کمپانیهای خصوصی، طبیعی بود که این دولتها را در چنبره کسری بی سابقه بودجه گرفتار نماید. مقامات دولتی و اقتصاددانان به اصطلاح متخصص امپریالیستی که توانائی پیش بینی چنین روند حوادثی را نداشتند در ادامه تصمیمات ضد انسانی خود، به راه کارهای هر چه نامعقولانه تر، از قبیل اعمال ریاضت اقتصادی، کاهش دستمزدهای کارکنان و مستمری سالمندان و بازنشستگان، بالابردن سن بازنشستگی، اعمال محدویتها در خدمات اجتماعی و افزایش سن بازنشستگی روی آوردند. آنچه که امروز در فرانسه و دیگر کشورهای امپریالیستی روی می دهد، عکس العمل منطقی به ناکارآمدی نظام سرمایه داری و ناتوانی مدیران این نظام در حل مشکلات جامعه بشری است.

به همین سبب هم، در نتیجه گستردگی اعتراضات عمومی توده های مردم و هر چه عمیق تر شدن بحران، سران و مدیران امپریالیسم جهانی به افشای سیمای واقعی خود وادار شده اند. امپریالیسم جهانی که از ده سال پیش به  بهانه جنگ با ”تروریسم“ بخش اعظم خاورمیانه و نزدیک را به خاک و خون کشیده است، امروز در حالیکه در افغانستان برای مذاکره و گفتگو به همان تروریستها شب و روز التماس می کند، این بار، در مورد تهدیدهای تروریستی در اروپا هو و جنجال براه انداخته است و در تکمیل این بازیهاست که امروز مقامات امنیتی خاندان نوکر صفت آل سعود عربستان نیز به تبعیت از آمریکا، انگلیس، ژاپن، فرانسه و... در مورد ”خطر تروریسم در فرانسه“ به مقامات این کشور هشدار دادند. به پشتوانه همین هشداربازیها بود که نیکولا سارکوزی، رئیس جمهو تحمیلی صهیونیسم بین المللی بر فرانسه در واکنش به اعتراضات میلیونی مردم کشور گفت: «من تسلیم اعتصابیون نخواهم شد... برای تأمین سوخت حمل و نقل در کشور، از نیروی پلیس کمک خواهم گرفت...». نصور می کنم مفهوم این اظهارات گستاخانه و خودرأئی خیره سرانه دیکتاتور کوتوله فرانسه و بی اعتنائی وی به خواست میلیونها انسان، برای هر کسی روشن است.

یادآوری می شود زمانی که بحران اقتصادی- مالی، ایرلند و یونان را بزانو در آورد، بازهم تلاشهائی از سوی سیاستگزاران امپریالیسم صورت گرفت تا نشان دهند: «انشاالله که گربه است». بدنبال ورشکستگی اسپانیا و پرتقال هم چنین وانمود کردند. اما، اینک خوره بحران، درست پایه های اصلی«G8» را نشانه گرفته است. این «شتر»، فعلا به در خانه فرانسه، آلمان و ایتالیا رسیده است و یقیناًَ، دیری نخواهد کشید که با سرعت به جلو در خانه انگلیس و آمریکا خواهد رسید. کمااینکه زمزمه های آن با کسری بودجه یک و چهاردهم تریلیون دلاری آمریکا و با اعتراض و تهدید به تشکیل اعتصابات عمومی اتحادیه های انگلیس به اعلام کاهش نوزده میلیارد پوندی بودجه انگلیس از سوی دیوید کامرون، از هم اکنون شنیده می شود.

با این درک از آینده نه چندان دور و امیدواری به اینکه بزودی مطالبات مردمی از حد خواستهای صنفی و حقوقی عبور کرده، تا درجه مبارزه بر علیه کلیت ساختار نظام ضدانسانی امپریالیستی تعمیق و گسترش خواهد یافت و با یقین به اینکه، اعتراضات و اعتصابات مردمی بدون پشتوانه مالی نمی توانند بمدت طولانی ادامه یابند، لازم دیدم بخشهائی از مقاله «شیوه ای مؤثر برای مبارزه نهائی»، منتشره درسه سه پیش را که حاوی یک متد عملی در پیشبرد امر مبارزه می باشد، به پایان نوشته حاضر اضافه نمایم. بدین امید که، در میان مبارزان راه آزادی طبقه کارگر و دیگر اقشار ستمدیده جامعه ایران، حتما هستند کسانی که می توانند آن را بزبانهای اروپائی ترجمه و منتشر سازند تا علاوه بر تشکلهای مبارز ایرانی، شاید به پا خاستگان جوامع پیشرو سرمایه داری نیز از آن بعنوان یکی از شیوه های ضروری در مبارزات خود بهره برگیرند. 

۲٨ مهر ۱٣٨۹

***

شیوه ای مؤثر برای مبارزه نهائی

برگردان: ا. م. شیری

با مشاهده و ارزیابی از سر و صدای ناشی از جنبش اعتصابی تابستان جاری (اتومبیل سازی، کاستموشکا) می توان گـفـت: جنبش کارگری کنونی، دارای خصلت اقتصادی و عمدتا خودبخودی است. به جرأت می توان گـفـت، این جنبش از سیاست رسمی (شماکوف «رئیس اتحادیه دولتی کارگران روسیه. م.») اتحادیه کارگران، فاصله گرفته اما تا سطح اعتراضات آگاهانه سیاسی نیز ارتقاء نیافته است. جنبش کارگری مدت زیادی در چنین وضعیت «معلق»، نمی تواند دوام بیاورد. این جنبش بطور حتمی، یا رو به زوال خواهد رفت و یا اوج خواهد گرفت. و این، در مرحله تعـیین کـننده خود، در وهله نخست، به سیاست اوپوزیسیون چپ و اساساً با سیاست کمونیستها، وابستگی کامل دارد.

در اینجا، جواب این سئوال اصولی را که، اوپوزیسیون چپ، تا کنون بصورت قطعی نداده است باید بدهـد که، ویرانی اقتصادی و یا رشد اقتصادی عامل پیروزی زحمتکشان است؟ اوپوزیسیون باید چشم انداز سیاسی خود را، با گسترش فـقـر و یا از بین بردن آن، تنظیم  نماید؟

بسیاریها، تا کنون چنین تصور می کردند و هنوز هم بر این باورند که، گسترش فـقـر در جامعه به انفجار اجتماعی منجر می شود. اما، اصلا اینطور نیست. واقعا هم اینطور نیست. اوپوزیسیون، در طول ١۵سال می توانست مطمئن شود که، توسعه فـقـر در میان مردم، مستقـیما به انفجار اجتماعی منجر نمی شود، بلکه، پیش از همه، جامعه را به سوی انحطاط سوق می دهد، باعث از بین رفتن توان انقلابی توده ها می گردد، وابستگی اقتصادی، معنوی و سیاسی آنها به استثمارگران را تشدید می نماید.

آ. توکویل، مورخ فرانسوی قرن ١۹، توجه خود را به چند مورد قانونمند معطوف داشته و می نویسد: « گـذار از بد به بدتر، همیشه به انقلاب ختم نمی شود. اغلب اتفاق می افتد که خلق، بدون اعتراض و انگار بدون توجه به سخت ترین قوانین ، با تحمل بار توان فرسای آن، هنگامی که کمی آرامش می یابد... با این تصور ظاهری که، از سختی های گریز ناپذیر، با صبر و تحمل، می توان خلاص شد...». یعنی به موازات رشد بیشتر اقتصاد، خواستهای مردم و اعتراض به حاکمیت نیز افزایش می یابد. انقلابات در شرایط بد و زمانی که، اوضاع بدتر می شود، روی نمی دهد، بلکه، در شرایط نسبتا خوب و بهبود یافته، که حاکمیت و جامعه به افزایش تقاضاها جواب نمی دهند و انتظارات را برآورده نمی سازند، اتفاق می افـتد. و. و. شولگین، نظریه توکویل را بدین ترتیب تشریح می کـند: «این تئوری که، انقلاب را گرسنگان به انجام می رسانند، نادرست است و باید آن را به آرشیو سپرد. انقلاب، کار سیران است. اگر آنها دو روز گرسنه بمانند، انقلاب می کـنند... و اگر مردم، دوماه گرسنه نگاه داشته شوند، عصیان نخواهند کرد، بلکه، همچون اسکلتهای ناتوان در پای دیوارها خواهند ایستاد و بخاطر لقمه ای نان، ملتمسانه، دست دراز خواهند کرد». (در یک ضرب المثل رایج ترکی نیز، درتأئید همین مفهوم، گـفـته می شود: « آدمی چه از چوبه دار آویخته شود، چه از "چوبه نان"، در هر دو حال، نتیجه یکی است. مرگ!» مترجم).

آیا در تاریخ میهن ما نمونه هائی در تأئید چنین جنبش انقلابی وجود دارند؟ البته، وجود دارند. مثلا، همان  ارزیابی تحقـیقی لنین، در باره اوضاع مختلف اجتماعی مربوط  به نتایج انتخابات دومای دولتی در سال ١۹١٢، نمونه ای در تأئید چنین جنبش انقلابی است. وی چند سال گذشته را به دو دوره تقسیم می کـند: دوره افت انقلاب(سالهای ١۹٠٧ـ ١۹١١) و دوره نضج انقلابی (سالهای ١۹١١ـ ١۹١٢). دوره افت انقلاب را چنین توضیح می دهد: « رکود اقتصادی، تسلط سنگین ضد انقلاب، عقب نشینی و ضعف نیروهای دموکرات، رواج اندیشه های ارتجاعی». دوره صعود انقلابی، طبق ارزیابی لـنین، با تفاوت اوضاع اقتصادی، سیاسی و فکری در نقطه مقابل متمایز می گردد: « رشد صنایع، ناتوانی ضد انقلاب به ادامه تهاجم همچون گذشته و خیزش نیروهای آزادیخواهی، اندیشه های ارتجاعی را به عقب نشینی وادار می کند». دیدگاه لـنین روشن است. وی تسلط ارتجاع را با رکود اقتصادی، و اوج گیری انقلاب را با صعود اقتصادی، مرتبط می داند.

------

دوباره به جنبش کارگری بپردازیم. اوپوزیسیون، از١۵ سال پیش، در باره اعتصابات عمومی صحبت می کـند. اما آنها گفتارهای افلاطونی هستند. آیا اعتصاب صنایع رو به زوال می تواند در کسی و یا چیزی تأثیرگذار باشد؟  البته که، بر هیچ کس و هیچ چیزی تأثیری نخواهد داشت...

اما تا کنون تغییراتی روی داده است. بر خلاف تفکر رایج، تضادهای رشد اقتصادی، حادتر، انفجارآمیزتر و اجتماعی تر از تناقضات رکود اقتصادی شده است. رشد اقتصادی باعث آغاز مبارزه، بجای التماس و خواهش می گردد. مبارزه، ازموضع تدافعی، خارج شده و موضع تهاجمی می گـیرد و علاوه بر دفاع از «حق» زحمتکشان، در جهت دستیابی به حاکمیت خلق حرکت می کند. زیرا هر مبارزه طبقاتی ستمدیدگان که، تا سطح مبارزه برای بدست گرفتن حاکمیت رشد نیابد، کاملا به سود استثمارگران است. بنابراین، بجای پرداختن به مسائل کم اهمیت، باید ضعیف ترین نقاط حاکمیت، مورد حمله قرار داده شود.

به همین جهت، تشخیص ضعیف ترین نقاط رژیم ضروری است. لغو مزایا؟ اصلاحات در ارائه خدمات شهری؟ خصوصی سازی موسسات علمی، آموزشی و بهداشت وتندرستی؟ نه. اینها مسائل دردناک مردم است، نه رژیم. خود رژیم با قساوت تمام خصوصی سازی را اجرا می کند. از زاویه دیگری باید به مسئله نگاه کرد، با حرکت از این مبداء می توان نتیجه گرفت که، نقاط ضعف رژیم و مردم متفاوت است. عدم تفکـیک نقاط دردآور رژیم و مردم، یکی از ریشه های اصلی اشتباهات در مبارزات آزادیبخش است. گذشتهای اقتصادی که، رژیم در سالهای گذشته در جواب اعتراضات گسترده برعلیه لغو مزایا کرد( در حدود ٣۵٠میلیارد روبل)، پایه های توان اقتصادی و سیاسی آن را متزلزل نساخت. سال گذشته بر بستر افت امواج اعتراضی، کمتر از ١٦٠میلیارد روبل اضافه کرد.

---------

آیا طبقه کارگر با این اعتصاب می تواند برخیزد؟ می تواند. اما، چگونه باید آنرا آماده ساخت؟ مبلغان و مروجان نه چندان پرشمار، فعالان واقعی در میان طبقه کارگر و معدود رهبران کارگری را می توان در« تقاطع خیابانها در مکانهای پر رفت وآمد» نشاند. به نمایندگی طبقه، نه بعنوان فرد. نمی توان آنها را با « مجازات» مرعوب ساخت. چرا که، دستان استخوانی گرسنگی تنها وسیله ای است که، با آن، طبقه کارگر را خفه می سازند.

خیزش انقلابی نیمه اول سال ١٩٩٨را با توسل به تزویر خوابانیدند، نه با نیروی پلیس ضد شورش. مکانیزم کار بسیار ساده بود: بهای اعتراضات سنگین نبود. اعتصاب کـنندگان نمی توانند با اتکاء بر ”روح القدس“ به زندگی خود ادامه دهند، می خواهند زنده بمانند، به خورد و خوراک احتیاج دارند، باید یک طوری خانواده خویش را تأمین کـنند. در این وضعیت، هم زمان با اعتصابات، قیمت خواربار معمولی، فقط خواربار مورد نیاز برای ادامه بقاء مردم، به یکباره چندین برابر افزایش یافت. مطابق آن، صندوق پشتیبانی اعتصاب تضعیف گردید. به ناچار، دست از اعتصاب کـشیده و به سر کارها بازگشتند.

قطعاً، رژیم حاکم در شرایط احساس خطر، دوباره دستان خشن گرسنگی را بکار خواهد گرفت. در مقابل این ترفند، تنظیم برنامه دقیق و حساب شده برای دست زدن به اعتصاب، مثل هر مسئله دیگر اقتصادی، ضروری است. همانطور که، برای آغاز کار هر مؤسسه ای، سرمایه اولیه لازم است، برای آغاز اعتصابها نیز، تشکیل صندوق اعتصاب ضرورت مبرم دارد. در کشورهای متمدن، آن کشورهائی که، کارگران واقعا از حقوق خود دفاع می کـنند و اجازه خودسری به سرمایه داران نمی دهند، کارفرما موظف است در مدت اعتصاب، متوسط حقوق اعتصاب کـنندگان را به پردازد. اما کشور ما، کشور متمدنی نیست. در قوانین ما، «حق» عدم پرداخت حقوق از طرف کارفرما، به طرز خاصی مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین، برای تدارک اعتصاب، الزاماً طول مدت اعتصاب باید آنطور محاسبه شود که، بتواند در همان مدت، طرف مقابل را به تسلیم وادار سازد و در عین حال، باید در صندوق اعتصاب، به میزان حقوق متوسط اعتصاب کـنندگان، پول ذخیره گـردد. موجودی صندوق و اشکال جمع آوری آن، با وضعیت اقتصادی این و یا آن عرصه کار، ارتباط مستقیم دارد. واضح است که، تأمین واقعی و سریع آن عمدتا از بخشهای توسعه یافته مقدور است نه از بخشهای راکـد.

این، یک وظیفه «بسیار ساده» است. اگر اوپوزیسیون، بطور جدی، به ایفای نقش رهبری درجنبش کارگری مصمم است باید، بلادرنگ برای حل آن، اقدام کـند. هر شعار رادیکالی بدون حل این مسئله، چیزی در حد باد هوا خواهد بود.

روزنامه «سووتسکایا راسیا»

شماره: (١٣٠١٠)١٠٨ ــ ١٠٧

تاریخ: ٧ ⁄٨ ⁄٢٠٠٧

___________________________________________________

این مطلب و مطالب دیگر به همین قلم، در آدرس زیر نیز در دسترس می باشد:

www.eb1384.wordpress.com


October 20th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی